دلنوشتههای دانشجویی
نویسنده:زهرا خسروآبادی کد ۴۰۱ فقه و حقوق
دلم میخواست نامهای ، دلنوشتهای بنویسم تا اینکه این متن را دیدم...
سید بن طاووس قدس الله سره میفرماید که در یک سحرگاه در سرداب مطهر از حضرت صاحب الامر اروحناه فداه این مناجات را شنیدهام که میفرماید :
اللَّهُمَّ إِنَّ شِیعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ انْوَارِنَا وَ بَقِیةِ طِینَتِنَا وَ قَد فَعَلُوا ذُنُوباً کثِیرَةً اتِّکالًا عَلَی حُبِّنَا وَ وَلَایتِنَا فَإِنْ کانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَینَک وَ بَینَهُمْ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَد رَضِینَا وَ مَا کانَ مِنْهَا فِیمَا بَینَهُمْ فَاصْلِحْ بَینَهُمْ وَ قَاصَّ بِهَا عَنْ خُمُسِنَا وَ ادخِلْهُمُ الْجَنَّةَ وَ زَحْزِحْهُمْ عَنِ النَّارِ وَ لَاتَجْمَعْ بَینَهُمْ وَ بَینَ اعْدائِنَا فِی سَخَطِک
خدایا، شیعیان ما از شعاع انوار و بقیه سرشت ما آفریده شدهاند، آنها با تکیه بر دوستی و ولایت ما گناهان زیادی انجام دادهاند. (خدایا) اگر گناهانشان بین تو و آنهاست از آنها درگذر زیرا ما از آنها راضی هستیم و اگر بین خودشان است بین آنها را اصلاح کن و از خُمسی که حق ماست حساب کن و آنها را داخل بهشت گردان و از آتش دور بدار و با دشمنان ما در سخط و غضب خود قرار مده.
وقتی این متن را خواندم خودم را تصور کردم که میبینم امام من اینچنین برایم دعا میکند در حالیکه من روز را به شب میرسانم و لحظهای برای او دست به دعا بلند نمیکنم ! مگر میشود ؟ متن را دوباره میخوانم چقدر مشکلاتمان با این جملات تمام میشود ...
ما شیعیان از شعاع نور اهل بیت علیهمالسلام هستیم و چگونه خود را با گناه آلوده کردهایم؟ چگونه با یکدیگر بدرفتاری میکنیم؟ چگونه از این اشاعه نوری غافلیم درحالیکه تک تک ما از طینت مطهر آنها خلق شدهایم و چه افتخاری از این بالاتر است؟ و حالا خودمان که از گناهانمان غافل هستیم هیچ؛ اماممان دست به دعا برداشته و میگوید این شیعیان گناهان زیادی به اتکاء بر محبت ما و ولایت ما مرتکب شدهاند که اگر سنگ هم اینها را میشنید از خجالت آب میشد اما من چه طور میتوانم این را بخوانم و بنویسم ؟؟
گناه کردهام و به جای اینکه خودم ناراحت باشم یا طلب مغفرت کنم امامم از خدا میخواهد که ما را ببخشد و مگر میشود امام از خدا بخواهد و خدا نپذیرد و اجابت نکند؟ در ادامه امام میفرماید اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کردهای و امام رضایت خود را در بخشش گناهان ما از خدا میخواهد. به خودم فکر میکنم که برایم فرقی ندارد که امام را نمیبینم و در عصری زندگی میکنم که از امامم دورم. اصلا تا به حال شده اینچنین دست به دعا برداشته و دعا کنم؟ امام در ادامه میفرماید آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت بین آنها را اصلاح کن و حتی امام نگران آن گناههایی است که ما در حق خودمان مرتکب شدهایم و من چقدر ناتوانم از درک این الفاظ ...
امام میفرماید از خمسی که حق ما است به آنها بده یعنی امام میخواهد حقش را به شیعیانش ببخشد تا ما راضی شویم و برایمان دعا میکند که ما را از آتش جهنم رهایی بخشد و خدا با ما همچون دشمنان اهل بیت علیهمالسلام غضب نکند. و اما من که چقدر دلم در بند محبتهای دنیایی پوسید و باز هم دل بستم. چقدر در گناهان غوطهور بودم و لذت میبردم. غافل از اینکه همه را امام میبیند و برای گناهان من و بخشش من دست به دعا بلند میکند. اما چقدر در این عاشقی بیتجربه بودم که دعاهایم را برای امام طولانیتر نکردم. زمانی را برای شناخت وجودش و معرفتش نگذاشتم و چقدر از خودم گلهمندم آقا جان میخواهم در راهتان موثر باشم خودتان کمکم کنید.
نویسنده:فاطمه خسروی کد ۹۷ ارشد حقوق خانواده
صدای وزیدن باد بر امواج دریا همچنان به گوش میرسید. انگار این صدای پر تلاطم، نوازشگر روحهایی شده بود که همچنان چشم به راه کشتی نجات نشسته بود... تعدادی که روز به روز کمتر میشدند ... گاه موجی از ناامیدی بر تمام امیدها رخنه میکرد ... عدهای سوار بر موج ناامیدی شدند و رفتند... عدهای به ساحل خشک و بیآب برگشتند و عدهای دریا را نفرین کردند و در آن غرق شدند... اما عدهای هنوز امیدوار لب ساحل چشم انتظار کشتی نجات نشسته بودند، کشتی که آنها را از خشکیها و جنایتهای بشری بر سرزمین خاکی برهاند ...میان همه واهمه و همهمههای ناامیدی ..امیدوار بودند و باور داشتند که نجات خواهند یافت .. تا اینکه در یک نیمه شب مهتابی نوری از دور نمایان شد... همه چشمهای خسته و بی فروغ کم کم با تابیدن نور باز شدند و به دور دست خیره شدند... آری ... او می آید...
نظر شما :